سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :7
  • بازدید دیروز :10
  • کل بازدید :75176
  • تعداد کل یاد داشت ها : 86
  • آخرین بازدید : 103/2/22    ساعت : 2:22 ع
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
  • Slide1
  • Slide2
  • Slide3
  • Slide4

سوره بقره 273

لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ (273)

(  صدقات مخصوصاً باید ) برای نیازمندانی باشد که در راه الله درمانده اند و به تنگنا افتاده اند و نمی توانند

در زمین به مسافرت پردازند (وچون ) به خاطر آبرومندی و خویشتنداری (دست به گدائی نمی زنند)، شخص

نادان می پندارد که اینان ثروت مند و بی نیازند ، امّا ایشان را از روی رخساره و سیمایشان می شناسی ،(آنان)

با الحاح و اصرار ( چیزی ) از مردم نمی خواهند . و هر چیز نیک و خوبی را که انفاق و خرج کنید ، بیگمان الله

کاملا از آن آگاه است.

از امام باقر (علیه السلام ) چنین نقل شده است که : این آیه درباره اصحاب صفه نازل شده است (اصحاب صفه در حدود چهارصد نفر از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه اى در مدینه داشتند و نه خویشاوندانى که به منزل آنها بروند از این جهت در مسجد پیامبر مسکن گزیده بودند و آمادگى خود را براى شرکت در میدانهاى جهاد اعلام داشته بودند).                                                                                                                                               

ولى چون اقامت آنها در مسجد با شئون مسجد سازگار نبود دستور داده شد به صفه (سکوى بزرگ و وسیع ) که در بیرون مسجد قرار داشت منتقل شوند، آیه فوق نازل شد و به مردم دستور داد که به این دسته از برادران خود از کمکهاى ممکن مضایقه نکنند آنها هم چنین کردند. <532>                                                 

بعضى از مفسران تصریح کرده اند که آنها پاسداران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و محافظان او بوده اند.<533>  

 532-مجمع البیان - ابو الفتوح رازی - البحر المحیط - قرطبی - روح المعانی و تفسیر های دیگر (با تفاوتهایی در عبارت               

).<br>533فی ظلال القرآن ، ذیل آیه مورد بحث.

 

 

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 272

لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلأنفُسِکُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ (272(

 هدایت آنان بر(عهده و کار) تو نیست ، ولیکن الله هر که را بخواهد هدایت می دهد ، و هر چیز نیک وخوبی که انفاق و خرج می کنید برای خودتان است و    شما نباید انفاق و خرج کنید مگر برای طلب چهره الله . و هر چیز نیک و خوبی که ( بدین گونه ) انفاق و خرج می کنید به طور کامل به خود شما بازپس داده می شود ودر حالی که به شما ظلمی نخواهد شد   .

در تفسیر مجمع البیان از ابن عباس نقل شده که : مسلمانان حاضر نبودند به غیر مسلمین انفاق کنند،

    آیه فوق نازل شد و به آنها اجازه داد که درمواقع لزوم این کار را انجام دهند.       

شان نزول دیگرى براى آیه فوق نقل شده که بى شباهت به شان نزول اول نیست و آن این که : زن مسلمانى به نام اسماء در سفر عمرة القضاء در خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود، مادر و جده آن زن به سراغ او آمدند و از او کمکى خواستند، و از آنجا که آن دو نفر مشرک و بت پرست بودند اسماء از کمک به آنها امتناع ورزید، گفت : باید از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) اجازه بگیرم زیرا شما پیرو آیین من نیستید، سپس نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد اجازه خواست ، آیه مورد بحث نازل گردید.

 

 

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره 256

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (267)


ای کسانی که ایمان آورده اید ! از (اموال) پاکیزه که به دست آورده اید و از آنچه ما از زمین برای شما بیرون آورده ایم  انفاق و خرج نمایید و قصد نکنید که ازچیزهای که بدر نمی خورد انفاق کنید ؛ در حالی که خود شما حاضر نیستید آن چیزهای بدرد نخور را دریافت کنید مگر با اغماض و چشم پوشی در آن ، و بدانید که الله کاملا بی نیاز و بی حد ستوده است .

از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که این آیه درباره جمعى نازل شد که ثروتهائى از طریق رباخوارى در زمان جاهلیت جمع آورى کرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مى کردند، خداوند آنها را از این کار نهى کرد. و دستور داد از اموال پاک و حلال در راه خدا انفاق کنند.                                                                                                                         

در تفسیر ((مجمع البیان )) پس از نقل این حدیث ، از على (علیه السلام ) نقل مى کند که حضرت فرمود: این آیه درباره کسانى نازل گردید که به هنگام انفاق خرماهاى خشک و کم گوشت و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مى کردند و بعد انفاق مى نمودند به آنها دستور داده شد که از این کار به پرهیزند.                          

 این دو شان نزول هیچگونه منافاتى با هم ندارند و ممکن است آیه در مورد هر دو دسته نازل شده باشد،

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 256

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا

وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (256)

در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به

یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست256  

                                                                                                                                   

 مفسر معروف اسلامى طبرسى در مجمع البیان در شان نزول آیه نقل مى کند: مردى از اهل مدینه بنام ابو حصین دو پسر داشت برخى از بازرگانانى که به مدینه کالا وارد مى کردند هنگام برخورد با این دو پسر آنان را به عقیده و آیین مسیح دعوت کردند، آنان هم سخت تحت تاثیر قرار گرفته و به این کیش وارد شدند و هنگام مراجعت نیز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گردیدند.                                                                                                                       

ابو حصین از این جریان سخت ناراحت شد و به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به مذهب خود برگرداند و سوال کرد آیا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خویش باز گرداند؟ آیه فوق نازل گردید و این حقیقت را بیان داشت که : در گرایش به مذهب اجبار و اکراهى نیست . در تفسیر المنار نقل شده که ابو حصین خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شکایت نزد پیغمبر آمدند ابو حصین به پیامبر عرض کرد من چگونه به خود اجازه دهم که فرزندانم وارد آتش ‍ گردند و من ناظر آن باشم آیه مورد بحث به همین منظور نازل شد.

 

 

 





نظر بدهید
      

) وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (244) مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (245) أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246)

و در راه خدا کارزار کنید و بدانید که خداوند شنواى داناست 244

کیست آن کس که به [بندگان] خدا وام نیکویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که

[در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید می ‏آورد و به سوى او بازگردانده می‏شوید 245

آیا از [حال] سران بنى اسرائیل پس از موسى خبر نیافتى آنگاه که به پیامبرى از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار تا در راه

خدا پیکار کنیم [آن پیامبر] گفت اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد چه بسا پیکار نکنید گفتند چرا در راه خدا نجنگیم با آنکه ما

از دیارمان و از [نزد] فرزندانمان بیرون رانده شده‏ایم پس هنگامى که جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندک از آنان

[همگى] پشت کردند و خداوند به [حال] ستمکاران داناست 246

 

در شان نزول آیه دوم ، چنین نقل کرده اند که : روزى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: هر کس ‍ صدقه اى بدهد دو برابر آن در بهشت خواهد داشت ، ابو الدحداح انصارى عرض کرد، اى رسول خدا من دو باغ دارم اگر یکى از آنها را به عنوان صدقه بدهم دو برابر آن را در بهشت خواهم داشت ، فرمود: آرى ، عرض ‍ کرد: ام الدحداح نیز با من خواهد بود فرمود: آرى ، عرض کرد: فرزندان نیز با منند؟ فرمود: آرى ، سپس او باغى را که بهتر بود، به عنوان صدقه به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) داد، آیه فوق نازل شد، و صدقه او را دو هزار هزار برابر براى او کرد و این است معنى اضعافا کثیرة .                                  

ابو الدحداح بازگشت و همسرش ام الدحداح و فرزندان را در آن باغى دید که صدقه قرار داده بود به در باغ ایستاد و نخواست وارد آن شود، و همسرش را صدا زد و گفت : من این باغ را صدقه قرار داده ام و دو برابرش را در بهشت خریدارى کرده ام و تو و فرزندان نیز با من خواهید بود، همسرش گفت مبارک است آنچه را فروخته و آنچه را خریدهاى ، پس همگى از باغ خارج شدند و آن را به پیامبر تسلیم کرد، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: چه بسیار نخله هائى در بهشت که شاخه هایش براى ابى الدحداح آویزان شده است . <470>

470-مجمع البیان ، جلد 1 و 2 صفحه 349.<br>471-به تفسیر کبیر ، جلد 6 ، صفحه 166 مراجعه کنید

468-«حزقیل» طبق بعضی از روایات سومین پیشوای بنی اسرائیل بعد از موسی علیه السلام بود.

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 243

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ (243)

آیا از [حال] کسانى که از بیم مرگ از خانه‏هاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نیافتى پس خداوند به آنان گفت

تن به مرگ بسپارید آنگاه آنان را زنده ساخت آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بیشتر مردم سپاسگزارى

نمی ‏کنند243

در یکى از شهرهاى شام بیمارى طاعون راه یافت و با سرعتى عجیب و سرسام آور مردم یکى پس از دیگرى از دنیا میرفتند در این میان عده بسیارى به این امید که شاید از چنگال مرگ رهائى یابند آن محیط و دیار را ترک گفتند از آنجا که آنها پس از فرار از محیط خود و رهائى از مرگ در خود احساس قدرت و استقلالى نموده و با نادیده گرفتن اراده الهى و چشم دوختن به عوامل طبیعى دچار غرور شدند پروردگار، آنها را نیز در همان بیابان به همان بیمارى نابود ساخت .

از بعضى روایات استفاده مى شود که اصل آمدن بیمارى مزبور در این سرزمین به عنوان مجازات بود، زیرا پیشوا و رهبر آنان از آنان خواست که خود را براى مبارزه آماده کنند و از شهر خارج گردند آنها به بهانه اینکه در محیط جنگ مرض طاعون است از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند پروردگار آنها را به همان چیزى که از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بیمارى طاعون در آنها شایع شد آنها خانه هاى خود را خالى کرده و براى نجات

طاعون فرار کردند و در بیابان همگى از بین رفتند مدتها از این جریان گذشت و حزقیل <468> که یکى از پیامبران بنى اسرائیل بود از آنجا عبور نمود و از خدا خواست که آنها را زنده کند خداوند دعاى او را اجابت نمود و آنها به زندگى بازگشتند.

468-«حزقیل» طبق بعضی از روایات سومین پیشوای بنی اسرائیل بعد از موسی علیه السلام بود.

 

 





نظر بدهید
      

حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِینَ (238) فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْکُرُواْ اللّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ (239)

بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید و خاضعانه براى خدا به پا خیزید 238

پس اگر بیم داشتید پیاده یا سواره [نماز کنید] و چون ایمن شدید خدا را یاد کنید که آنچه

نمى‏دانستید به شما آموخت 239

 

جمعى از منافقان گرمى هوا را بهانه براى ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین قرار داده بودند و در نماز جماعت شرکت نمیکردند و به دنبال آنها بعضى از مؤ منین نیز از شرکت در جماعت خوددارى کرده بودند و جماعت مسلمین کاهش یافت ، پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) از این جهت ناراحت بود حتى آنها را تهدید به مجازات شدید کرد، لذا در حدیثى از زید بن ثابت نقل شده که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در گرماى فوق العاده نیمروز تابستان نماز (ظهر) را با جماعت میگذارد و این نماز براى اصحاب و یاران سختترین نماز بود، به طورى که گاه پشت سر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) یک صف یا دو صف بیشتر نبود، در اینجا فرمود: من تصمیم گرفتهام خانه کسانى را که در نماز ما شرکت نمى کنند بسوزانم ، آیه فوق نازل شد و اهمیت نماز ظهر را (با جماعت ) تاءکید کرد. <454>

454-تفسیر مجمع البیان ، جلد 1 و 2 صفحه 342 - همین مضمون در تفسیر «الدر المنثور» ذیل آیه فوق (طبق نقل المیزان) آمده است.

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 232

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَیْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ مِنکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (232)

و چون زنان را طلاق گفتید و عده خود را به پایان رساندند آنان را از ازدواج با همسران [سابق] خود چنانچه بخوبى با یکدیگر تراضى نمایند جلوگیرى

مکنید  هر کس از شما به خدا و روز بازپسین ایمان دارد به این [دستورها] پند داده می ‏شود [مراعات] این امر براى شما پربرکت ‏تر و پاکیزه‏تر است

و خدا می ‏داند و شما نمی دانید 232

یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به نام ((معقل بن یسار)) خواهرى به نام ((جملاء)) داشت که از همسرش عاصم بن عدى طلاق گرفته بود، بعد از پایان عده مایل بود بار دیگر به عقد همسرش ‍ درآید، ولى برادرش از این کار مانع شد، آیه فوق نازل شد و او را از مخالفت با چنین ازدواجى نهى کرد.

و نیز گفته اند که آیه هنگامى نازل شد که جابر بن عبد الله با ازدواج مجدد دختر عمویش با شوهر سابق خویش مخالفت مى ورزید. <436>

436-مجمع البیان ، جلد 1 و 2 صفحه 332 - بسیاری از مفسران دیگر مانند قرطبی ، تفسیر کبیر ، تفسیر روح المعانی و فی ظلال القرآن ، هر دو شان نزول یا یکی از آن دو را در ذیل آیه مورد بحث نقل کرده اند

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 230

فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ  فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ

وَتِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (230)

و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت پس از آن دیگر [آن زن] براى او حلال نیست تا اینکه با شوهرى غیر از او ازدواج کند [و با او همخوابگى نماید]

پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابق] پندارند که حدود خدا را برپا می دارند گناهى بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند و اینها

حدود احکام الهى است که آن را براى قومى که می ‏دانند بیان می ‏کند 230

 

در حدیثى آمده است که : زنى خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسید و عرض کرد: من همسر پسر عمویم رفاعه بودم او سه بار مرا طلاق داد، پس از او با مردى به نام عبد الرحمن بن زبیر ازدواج کردم ، اتفاقا او هم مرا طلاق داد بى آنکه در این مدت آمیزش جنسى بین من و او انجام گیرد، آیا مى توانم به شوهر اولم بازگردم ؟                 

حضرت فرمود: نه ، تنها در صورتى مى توانى که با همسر دوم آمیزش جنسى کرده باشى ، در این هنگام آیه فوق نازل شد. <431>

431-مجمع البیان ، جلد 1 و 2 صفحه 330 (با تلخیص) این شان نزول در تفسیر روح المعانی ، قرطبی و مراغی نیز آمده است.

 

 





نظر بدهید
      

سوره بقره آیه 229

الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئًا إِلاَّ أَن یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (229)

طلاق [رجعى] دو بار است پس از آن یا [باید زن را] بخوبى نگاه داشتن یا بشایستگى آزاد کردن و براى شما روا نیست که از آنچه به آنان داده‏ اید چیزى

بازستانید مگر آنکه [طرفین] در به پا داشتن حدود خدا بیمناک باشند پس اگر بیم دارید که آن دو حدود خدا را برپاى نمی دارند در آنچه که [زن براى آزادکردن خود] فدیه دهد گناهى بر ایشان نیست این ست‏حدود احکام الهى پس از آن تجاوز مکنید و کسانى که از حدود احکام الهى تجاوز کنند                    آنان همان ستمکارانند 229

زنى خدمت یکى از همسران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسید و از شوهرش شکایت کرد که او پیوسته وى را طلاق مى دهد و سپس رجوع مى کند تا به این وسیله به زیان و ضرر افتد - و در جاهلیت چنین بود که مرد حق داشت همسرش را هزار بار طلاق بدهد و رجوع کند و حدى براى آن نبود، هنگامى که این شکایت به محضر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رسید آیه فوق نازل گشت و حد طلاق را سه بار قرار داد. <426>

426-مجمع البیان ، جلد 1 و 2 صفحه 329 (این شان نزول در تفسیر کبیر و قرطبی و روح المعانی نیز ذیل آیه مورد بحث آمده است)

 

 

 





نظر بدهید
      
<      1   2   3   4   5   >>   >